شعر شب عاشقی شاعر بهناز پالیزبان خوانش دکلمه دایی رضا
شعر شب عاشقی شاعر بهناز پالیزبان خوانش دکلمه دایی رضا
آنشب که من عاشق شدم در دل پریشانی نبود
حس عجیبی داشتم درسر پشیمانی نبود
یک شب کنار پنجره درگیر چشمانت شدم
آنشب به دل ای نازنین اندوه ویرانی نبود
در معبد چشمان تو راز و نیازی داشتم
در آبی چشمان تو دریای طوفانی نبود
مثل قناری درقفس پابند زندانت شدم
یکدم هوای پرزدن در فکر زندانی نبود
آنشب که من عاشق شدم غم با دلم بیگانه بود
با هر غزل چشم ترم ابری و بارانی نبود
حتی رهایم هم کنی، من با افق بیگانه ام
دنیا برایم جز قفس در کنج ایوانی نبود
بحرانی ام، طوفانی ام، زندانی و بارانی ام
آشفته تر از حال من، هرگز که بحرانی نبود
شاعر : بهناز پالیزبان
خوانش دکلمه : رضا کاظمی ( دایی رضا)
تنظیم : اکبر ترکان
دیگر اشعار دکلمه های شاعران دکلماتورهای سایت عشق زیبا
شعر سایه شاعر مهناز محمودی
شعر من شاعر غلامعباس سعیدی
شعر پروانه شدن شاعر محمد دری صفت
شعر درد شاعر جواد الماسی دکلمه رادان غریبی
شعر انتظار شاعر فرزانه ایروانی دکلمه علی برزگر