شعر سر مستی شاعر فریبا دارابی
به سر مستیِ من میخانه ام باش
میان دلبران دردانه ام باش
به گلشنها نشستم تا بيايي
جم و ساغر شکستم تا بيايي
تويي آن يوسف ماه نگارم
به هرشب تا سحر از غم نزارم
منم آن عاشق و مجنون رويت
كه می آید همي محزون به سويت
به گلشن من تو را ای گل بجويم
برایت حرف دل آن جا بگويم
تويي آن دُر غلطان صدف ها
طلای مانده در کنج خَزف ها
گدايان درت باشد چو حاتم
منم حوا و تو هستی چو آدم
ميان دلبران دلداده ام باش
رفیق این دل آزاده ام باش
الا اي پير فرزانه كجايي
به دیدارم چرا یکدم نیایی
شاعر : فریبا دارابی
دیگر اشعار شاعران سایت عشق زیبا
رویای عشق شاعر فریاد فیروزی دکلمه زهرا عالمی
بهترین روزگار من شاعر امیر قاضی دکلمه علیرضا چولابی
شعر زیر باران شاعر کوروش راد دکلمه نگار هادی