شعر بغض تنهایی شاعر اردشیر هادوی خوانش دکلمه راحله افسری
شعر بغض تنهایی شاعر اردشیر هادوی خوانش دکلمه راحله افسری
ته مانده ی احساس گنگی هم به جا مانده
در من … درون بغض بی پایان تنهایی …
شاید اگر دستت پناه امن من می بود …
طی می شد این شب های بی درمان تنهایی
سر در میان خاطراتم می کنم هر شب …
با حسی از جنس غم و طوفان تنهایی
آیا فراموشم نمودی امشب و هر شب ؟؟؟
وااای از هجوم مبهم دوران تنهایی
“ای آخرین رویای شب های پریشانی …”
حس می کنم حل شد تنم در جان تنهایی
حس می کنم جا مانده ام در لحظه ی مردن
با ضر به های کاری و جولان تنهایی
من با مرور خاطرات مانده در ذهنم
هر شب به یادت می شوم مهمان تنهایی …
پایش به شعرم وا شد و شعر مرا بلعید
شعری که عنوانش شده … عنوان تنهایی …
شاعر : اردشیر هادوی
خوانش دکلمه : راحله افسری
دانلود دکلمه شعر بغض تنهایی
بیشتر بخوانید, بشنوید اشعار , دلنوشته ها , دکلمه های عاشقانه
دلنوشته زیبای بی خوابی
شعر زن شاعر بانو مریم پورقلی
شعر زیبای لبخند شاعر سیمین بهبهانی
شعر سپید کسی خدا را بیدار کند شاعر عطیه بزرگی
دلنوشته آغاز دل کندن نویسنده ویدا فیروززاده دکلمه کیمیا