شعر راز عشق شاعر کارن مقدم
شعر راز عشق شاعر کارن مقدم
فقط يك آرزو ميخندد امشب لا به لاى دل
نميخوانم به غير از عشق ، ديگر قصه اى باطل
دلم ميخواهد امشب سوى روياى تو برگردم
شبيه شوق بى پايان موجى بر تن ساحل
چه رازى در دل امواج نا آرام ميرقصد
كه هر “آسوده حالى” با نگاهش ميشود بيدل
كلامِ عشق تنها “وارثِ بر حق”ِ طوفان است
امان از هر چه طوفان و مصيب هاى بى حاصل
اگر والا ترين مخلوقم ، از فرمايشِ عشق است
كه انسان را به بار آورد ، از فرجامِ مُشتى گِل
شاعر : كارن مقدم
بیشتر بخوانید
شعر درد دل شاعر لیلا عبدی
شعر خیال شاعر مژگان معدنی
شعر رقص لزگی شاعر سهیل فخری
شعر بهار بعضی ها شاعر اکبر آزاد
بیوگرافی و شعرهای خارجی