غزل راه سفر از حسن اسدی شبدیز دکلمه لیلی آزاد
غزل راه سفر
در وادی عطشانی، لب تشنه ترم بنگر
در منزل حیرانی، شوریده سرم بنگر
تصویر جمالت را درپرده ی پندارم
توفان خیالت را در چشم ترم بنگر
زخم تب حرمانم،آتش زده بر جانم
از چاک گریبانم دود شررم بنگر
شعر و شب و تنهایی، دلتنگی و رسوایی
این جمع پریشان را در دور و برم بنگر
در ورطه ی دامانم،خیزاب مصیبت ها
در چشمه ی چشمانم،خون جگرم بنگر
با عشق سفرکردم، از خویش گذر کردم
از کام، به نا کامی،راه سفرم بنگر!
اوج پر پروازم، تا باغ شقایق بود
در دام سراب اینک، بی بال و پرم بنگر
به قلم زیبای : حسن اسدی شبدیز
دکلمه لیلی آزاد
.
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر صدایم کن از سعید آزادمهر دکلمه ندا
شعر می فهمی از اردشیر هادوی دکلمه سانیا انوش
شعر جنون نفس گیر از فرشته خدابنده دکلمه مجید فانی