زندگی رویایی شاعر بهزاد حیدری دکلمه استاد مرتضی نجفی
چنان در رویایم مانده ای
که دیگر خیال نیستی
هر روز برایت چایی میریزم
کمی کمرنگ
و حرف میزنم
از روزهای با هم بودنمان
هی تو
میدانی چقدر باهم خاطره داریم
از آن روز
سر آن کوچه
گره خوردن چشمانمان
و آوار شدن دلم
تا امروز
پایانی ندارد
تنها دردم اینست
که نگفتی نامت چیست
حالا
هرروز قبل از خواب
و بعد از بیداری
می پرسم
و تو لجبازی میکنی
و من سیگاری روشن میکنم
نمیخواهم با اسم دیگری صدایت کنم شریکی برای خاطراتم نمیخواهم
کاش
میگفتی
همین دلیل دعواهای هر روزه ی ماست
گیجی من از ندانستنو
عصبانیت تو از سیگار من
اما
ما عاشق هم هستیم
دعواهایمان
زود تمام میشود
نگاهم میکنی
من میگویم
هی تو
و تو
میخندی
تمام
و من
سیگارم را خاموش میکنم
و برایت چایی میریزم
مثل همیشه
کمی کمرنگ
شاعر : بهزاد حیدری
دکلمه : استاد مرتضی نجفی (دوبلر و بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون)
دیگر اشعار و دکلمه های سایت عشق زیبا
سجادهی عشق شاعر محمد بزاز دکلمه هلن محمدنیا و سعیده هاشمی
دفتر شعر مریم های فصل باران شاعر مریم سادات مقدم