پیراهنم بودی شعر و دکلمه از مریم حشمت پور
پیراهنم بودی که در یک لحظه ی غفلت
طوفان پاییزیی جدایت کرد و با خود برد
باران وابرتیره ای همراه شب بودند
تا آمدم باران صدایت کرد و با خود برد
سرسبزی دشت قشنگ خاطره خشکید
تا کی اسیر دست زندان زمستانی
تا کی کجا باید بگیرم راه فریادم
چشمان خیسی از خیالات پشیمانی
طوفان مرا می بردی از شب های بارانی
باید مرا می چیدی از دشت پریشانی
من ماندم و دریای نا آرام و موجی سرد
من ماندم و یک آسمان باران زندانی
جایی درونم ساکتی آن دور نزدیکی
گرچه مجال خوب آغوش رسیدن نیست
حالا اسیرم تا ابد در پشت کوهی دور
هرگز قفس زادی در اوج یک پریدن نیست
به قلم زیبای : مریم حشمت پور
دکلمه : مریم حشمت پور
.
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر بسیار زیبای بوسه ی پنهان از شادیه غ(نفس)
شعر زیبای تمامِ من اینک از یزدان قزوینی
دست نوشته برای تو از داود همراز دکلمه راحله افسری