استخوان هایت شاعر رها پرهام
استخوان هایت شاعر رها پرهام
خبر را دست به دست می چرخانی
به من که رسیدی
پای گل های روسری ام آب می ریزی
دکمه های پیراهنم
سرک می کشند به انارهایی که
قرار بود با دست های تو چیده شوند
نقل های دامنم را
برای روز مبادا نگه می دارم
خبر به انتهای کوچه رسید
ریسه می رود حیاط
کل می کشند درخت ها
شمعدانی ها خواب تور سفید می بینند
تو
با بهار می آیی
تکه
تکه
تکه استخوان هایت را بو می کنم
دست هایت را
کجای جنگ جا گذاشته ای
که هرچه دست می برم
انگشت حلقه ات را پیدا نمی کنم
روز مبادا رسید
خبر کوچه را پر می کند
باد گل های روسری ام را می چیند
و نقل ها به سوگ آمدنت
سیاه می پوشند
شاعر : رها پرهام
بیشتر بخوانید
حسرت شاعر فرشته خدابنده
بر باد رفته شاعر بهرام شمس
خواهش ممنوع شاعر و خوانش فاتیما رنجبری
ازچشم تو افتادم شاعر سامان جابری خوانش فاطیما
دکلمه های بیشتر
علی تنها
فرح درخشنده
مریم بختیاری
بیوگرافی و شعرهای خارجی