یک نفس رو به خدا پنجره ای باز کنیم شعر و دکلمه مریم میرصفایی
من و چشمان تو و سال تماشایی ما
بارش نم نم باران و شکوفایی ما
من و یک راز عمیق در دل سالی که گذشت
فصل دلتنگی و دیدارِ اهورایی ما
قصه ماست بیا همنفس آغاز کنیم…
فصل یکرنگی گل در سبد خاطره هاست
لحظه در لحظه رسیدن ز سر حادثه هاست
فصل جاری شدن و تن زدن و آب شدن
دلسپردن و رها گشتن از این قافله هاست
غنچه نو رس عشقی ست که احرازکنیم…
اینکه با خوب شدن خوب هماهنگ شویم
با گل و صبح و غزل یکسره آهنگ شویم
اینکه دستی به سر کودک دل گه بکشیم
یا به تار دل غمگین کسی چنگ شویم
لحظه خوب شکفتن شده پرواز کنیم…
مثل یک شاعر دلبسته به دیوان غزل
جام چشمان تو نوشیدن و آغوش و بغل
عشق، آغاز همین جاده نیکی شدن است
زندگی با نفس مهر، چه شیرین و عسل
یک نفس رو به خدا پنجره ای باز کنیم…
آنچه از زخم و ستم بود به پایان برسد
عاقبت قصه عمری که به سامان برسد
کاش آن لحظه موعود به هر سوی و کنار
هر دلی هست به سرچشمه ایمان برسد
سجده بر دل بکنیم یکسره آواز کنیم…
“سالی سرشار از عشق و نیکی“
شعر و دکلمه : مریم میرصفایی