شعر جادوی شب شاعر مینو پناهپور خوانش شعر دایی رضا
شعر جادوی شب شاعر مینو پناهپور خوانش شعر دایی رضا
باز محصور جادوی شب شده ام
تا دورترین تاریكی آغشته
موسیقی صدای تواست
که پیچیده در گوش زمان
قرص ماهت از پشت
هزاران شهاب كبود
غزلی است
به وزن آغوشت که
پایانگر تمام دلتنگی هاست !
خاطراتت در ضمیرِ من
به جنونم می کشاند
شعر میشود می تراود از دیدگانِ پر التهابم
واژه واژه عشق میشود می نشیند
در دفتر بی خطِ دلم
صدای گنگ و مبهم درآینه
خلوتم را میشکند
تو که نمی دانی!
چگونه زنده ام میکند در این
وحشتِ سکوت
می نویسم از تو و سایه ای در آینه!
از آن کهکشانِ ناپیدا
آن دو گوی بلورین آتشین که
تبعیدگاه ابدی من است
که می رهاند مرا از تیرگی احساس
گذشته را رها میکنم
من راهی توام
جایی که از سردی نفسهای زمستان
خورشید هراسان بیدار نشود
و زندگی من
پشت دروازه ی عشق
به خواب نمانده باشد!
شاعر : مینو پناهپور ( قاصدک )
خوانش شعر : رضا کاظمی ( دایی رضا )
دانلود دکلمه شعر جادوی شب
بیشتر بخوانید بشنوید
دلنوشته واما عشق نویسنده آزاده رمضانی خوانش بانو مهدیه
شعر نوید عشق شاعر داود همراز خوانش شعر راحله افسری
شعر شراب عشق شاعر طاهره داوری خوانش شعر فریبا دادگر
بداهه ای مهربان رفیق لیلا رضاوند خوانش سیدیوسف صفوی هیر