شعر قصه ی غمناک شاعر سمیه جلالی
شعر قصه ی غمناک شاعر سمیه جلالی
می کشیدم درد را و درد من را می کشید
مُشت بر در می زدم،جانم به لب ها می رسید
مُشت بر در،مُشت بر دیوار،مُشتی در برم
منقبض می شد وجودم،ضجه هایی در سرم
بند بند استخوان هایم اسیر درد بود
روحِ بیمارم از این آشفتگی ها زرد بود
زهر می نوشید من را، من تمامِ زهر را
راه می رفتم شبیه آفتی من شهر را
شهر من را ضجه می زد،ضجه می زد درد را
شهر می خواهد نباشم،این منِ شبگرد را
خستگی را خسته کردم،زندگی را خسته تر
درد را وابسته کردم،مرگ را وابسته تر
من خودم را پیر کردم،مادرم را پیرتر
لحظه ها را دیر کردم،سال ها را دیرتر
مُشت بر دل می زنم،یک مشت بر دیوارها
من جهان را خسته کردم از پسِ تکرارها
پاک می خواهم تمامم را،تمامم پاک را
کاش از سر بگذرانم قصه ی غمناک را
شاعر : سمیه جلالی
**دکلمه های بیشتر
دکلمه های لیلا موسوی
دکلمه های مریم بختیاری
دکلمه های زهرا عالمی
**بیشتر بخوانید بشنوید
شعر رقص لزگی شاعر سهیل فخری
مجموعه اشعار کوتاه شاعر پری نصیری
شعر عشق شاعر خوانش شعر سحر باباخانی
طعم زندگی ترانه سرا سیده زهرا شفیعی خوانش آرمین سمیعی
شعر زندگی چیست؟ خوانش شعر منیرسادات جلالی (مهربانو)
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورهای سایت عشق زیبا
Different language of poems