پدر شاعر علی جوکار با صدای مرتضی خدام بهاره ناصرخاکی سیروس ارسطونژاد
پدر ای همدل وهمنشینم
ای اولین عشق زندگی ام
ای مونس غمهای تنهایی ام
دستان گرم و مهربانت را بکش برسرم
پاک کن چشمان خیس و ترم
شانه کن طره ی گیسوانم
ای قویترین محافظ جهان
تنها تو بامن بمان
شانه هایت را تکیه گاهم کن
تا قویترین مرد جهان شوم
تو باافتخار نگاهم کن
پدر چقدر سرودن و نگاشتن ،تعبیر نگاهایت سخت ست
من که نزدیک به یک دهه و نیم عاشقانه می نگارم،می سرایم
امروز از سرودن لبهایت عاجزم
چگونه دیدگان پرمهرت را شیدا بنگارم؟
گویی که سالها ست آواره،به عشقت بیمارم!
پدرگله ای ندارم
چون از دستان زحمتکشت شرمسارم
پدرنزدیکم آی
می خواهم سرسجده ،به آستان مقدس پاهای فداکارت بسایم
دنیایم را ساختی
بی آنکه بخواهم
برادرم،دستان پدر را بگیر
که خسته و فرتوت ست
دلش را شکسته اند
حقش را خورده اند
مثل گذشته زودرنج ودلسوزست
خواهرم ،پدر را به سلفی دعوت کن
که ستون خانواده و شمع سوزانست
فرزندانم،سربر سینه ام بگذارید
تا پدر زنده ست
اغوشش آرام بخش ترین گهواره ی جهانست
پدربگذار صدای عاشقانه هایت را بشنوم
که دیریست در سرودن ضربان قلب عاشقت نخفته ام
پدردستان مهربان پینه بسته ات را به من بده
می خواهم بر پینه های دستت که بوی عشق و ایثار می دهد بوسه زنم
بعد از خدا به تو کرنش میکنم
ای سرفصل ایثار زمین
پدر مارا ببخش در توصیف عشق عاشقانه های که یک عمر برایمان سرودی عاجزیم
شاعر : علی جوکار
باصدای :
مرتضی خدام
بهاره ناصرخاکی
استاد سیروس ارسطونژاد
ادیت : مرتضی خدام
ضبط : استودیواصفهان آوا