قصه برعکس شده شاعر محمد قلی نسب خوانش سعید نصیری
قصه برعکس شده شاعر محمد قلی نسب خوانش سعید نصیری
تو زلیخایی و من یوسف آشفته سرم
دوست دارم که خودم پیرهنت را بدرم!
تو هر اندازه که بگریزی و پرهیز کنی،
من همان قدر به آغوش تو مشتاق ترم!…
قصه برعکس شده، نوحم و طوفان زده ام
کشتی سوخته ای مانده میان جگرم!
دو قدم پیش بیا! ـ ای قدمت بر سر چشم! ـ
دو قدم… تا که تو را تنگ بگیرم به برم!
تو به اندازه ی هر یک قدمم آتشی و
من به اندازه ی هر یک نفست شعله ورم!
دور تر می شوی و بی خبر از حال منی
پیش می آیم و از شرم لبت با خبرم!
آه و صد آه! خلیلِ بُتِ خالت شده ام
شکر و صد شکر که اعجاز ندارد تبرم!
چه کُنم با دو لبت؟ دل بکنم یا نکنم؟
چه کنم جان و دلم را؟ ببرم یا نبرم؟
تو اگر نازکنان پا بگذاری به سرم،
من هم از جان خودم نازکنان می گذرم!
شاعر : محمد قلی نسب
خوانش شعر : سعید نصیری
دانلود دکلمه شعر قصه برعکس شده با صدای سعید نصیری
بیشتر بخوانید و بشنوید
ماهی تشنه نویسنده آراد جمشیدی
فقط خواهان مرگم شاعر علی کشوری خوانش شعر ابرام خیام
شعر آتش دل شاعر کیهان ژولیده انارکی خوانش بهناز پالیزبان
شعر بَو (پدر) شاعر یونس مختاری خوانش علیرضا تقی پورکاجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورهای سایت عشق زیبا
Different language of poems