شعر شرح فراق از آنجلا راد
شده ام دور ز آغوش تو امشب یارم
چه کنم از غم مهجوری تو بیدارم
از همان شب که تو را دیدم و گشتم بیمار
از سر شب به سحر ، خون ز دلم می بارم
لمس دستان تو ممکن نشود بر این تن
هرشبی حسرت آغوش تو در دل دارم
چه کنم گر ندهم شرح فراق غم دل
از همان روز که رفتی ز برم ، بیمارم
من که خونین جگرم ، همچو زلیخا هر دم
همه شب شوق وصال تو به دل می کارم
خبرت نیست شدم مست خیالت مه من
بعد تو تا به ابد دل به کسی نسپارم
لحظه ای تنگ در آغوش خودت جایم ده
این چنین از تب این عشق مده آزارم
به قلم زیبای : آنجلا راد
https://telegram.me/Angella_sher