دریا ی بی موج محمد حسین کرمی دکلمه رضا کاظمی (دایی رضا)
بوی ماهی مرده میداد
دریا ی بی موج
و شب
رمق خیابان را گرفته بود…
زن دستفروش بلند بالا
آرام به راه افتاد
فرفره های کاغذیش
نم کشیده بود
درست مثل رویاهایی
که دیگر به خاطر نمی آورد…
سکه های ته جیبش
سبک تر از آن بود
که به خانه بازگردد.
شاید کمی دیرتر به خانه برود
و سری به کوچه روسها بزند.
لعنتی!
آغوشهایشان
بوی اسب میداد.
کمی بالاتر
پسرک جوانی
دختر خجالت زده ای را
در خلوت مه آلود بندر
میبوسید.
مرغ های دریایی
جیغ میزدند…
به قلم زیبای : محمد حسین کرمی
دکلمه : رضا کاظمی (دایی رضا)
.
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر غزل خوانی از آنجلا راد
نیمه ی گمگشته شعر و دکلمه لیلی آزاد
دلنوشته حماقت محض از اردشیر هادوی دکلمه مجید فانی