درد شاعر پرستش مددی دکلمه علیرضا چولابی
درد شاعر پرستش مددی دکلمه علیرضا چولابی
باز آمدم بسویَت ، تا دل ز غم بشُویَم
این دل گرفته زنگار ، این درد با که گویم
در دامِ غم اسیرم ، این غصه کرده پیرَم
پس کو وفای دلدار ؟ این درد با که گویم
من سینه سوزِ عشقم . نامت به دل نوشتم
پُشتم خمیده شد یار ، این درد با که گویم
در آسمانِ چشمَت . یک قطره اشکِ خیسَم
اشکی که گشته تکرار ، این درد با که گویم
مدهوشِ باده نوشم ، افتاده ای خموشم
من مستم و دل افکار ، این درد با که گویم
مستم اگر به مستی ، از من بگیر تو دستی
افـتاده ام به ناچار ، این درد با که گویم
من تشنهء نگاهَت ، مشتاقِ رویِ ماهت
گم گشته و گرفتار ، این درد با که گویم
من می رسَم به پایان ، با این دو چشمِ گریان
از این غم شرربار، این درد با که گویم
سوزم ز سازَت ای دل ، بر من مبند محمل
درمانده ام و تبدار ، این درد با که گویم
شاعر : پرستش مددی
دکلمه : علیرضا چولابی
آهنگ : نیکوس دئودوراکیس
دانلود دکلمه شعر این درد با که گویم با صدای علیرضا چولابی
دانلود ویدیو دکلمه شعر این درد با که گویم با صدای علیرضا چولابی
شعر زیبای مرداب آرزوها از پرستش مددی
شعر بسیار زیبای تدبیر روزگار از پرستش مددی
شعر زیبای عاشقانه شرط عاشقی از پرستش مددی