شعر شوق بهار عباس چگینی
رو به سوی میکده فصل بهار می رسد
مست بشو از مِیِ ناب نوبت کار می رسد
چند به غم بها دهی فارغ از این ره بشو
حیف که نوروز رود نوبت زار می رسد
گل به گلستان بشو بین که بلبل چه کند
مژده بده بهار را نغمه ی یار می رسد
نفس بکش هوا را قدر بدان بهار را
شاد بکن دیده را وقت نظّار می رسد
خیز و وزین حال درآ مظطرب یار مشو
یأس به دل راه مده وصل نگار می رسد
بهار شد بهار شد جار بزن این نکته را
آن به ره گمگشته را ره به دیارمی رسد
به قلم زیبای شاعر : عباس چگینی