شعر بی فلسفه از علی توکلی
شعر بی فلسفه…
می خواهم از تو شعر بگویم نمی شود
گویا دلم برای تو محرم نمی شود
یا سرنوشت من به نگاه تو بسته نیست
یا این گره به دست تو محکم نمی شود
در واپسین حضور تو مغرور بوده ام
آنم که جز درون خودش خم نمی شود
صد آرزوی مرده که از توست یادگار
حتی ازآخرین غزلم کم نمی شود
این ماجراکه قصه ی فرهادو تیشه نیست
این دفعه مرگ چاره ی این غم نمی شود
حالا که شعرفلسفه ای از نبود توست
هرگز وجود فلسفه مبهم نمی شود
……
همدست عشق شد که بگوید برای تو..
انگار شاعرِ دلم آدم نمی شود
به قلم زیبای : علی توکلی
مجموعه شعر طرح چشمان او
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
وقتی دلم به روسری تو دچار شد از پژمان اصلانی
شعر مرگ من از فروغ فرخزاد با دکلمه فریبا دادگر
من رویاهای زیادی در سر دارم از علی سلطانی با صدای فرح امیدی