شعر برگرد بیا از مسعود محمدپور و دکلمه مجید فانی
برگرد بیا
اینجا بدون حس تو حتی هوا کم است
گویا تمام خانه برایم جهنم است
بغضی عجیب گلوی مرا پاره می کند
میمیرم از جدایی و مرگم مسلّم است
از حال و روز خانه بگویم که بعد تو
غمگین ترین سرای نفس گیر عالم است
از بس کنار پنجره ها بغض کرده ام
این خانه،خانه نیست..بزنگاه ماتم است
هی میروم اتاق تو را باز می کنم
جایی که خاطرات تو در آن مجسّم است
عطری که میزدی به تنت موج می زند…
از داخل اتاق و همین منشأ غم است
شبها کنار تخت تو هی گریه می کنم
این عادت شبانه شدیداً منظم است
گاهی سکوت و بغض و غم و عکسهای تو
ابزار خودکشی همه اینجا فراهم است
بعد از تو مرگ روی تنم راه می رود
برگرد..بیا..به جان خودت طاقتم کم است
.
به قلم زیبای : مسعود محمدپور
دکلمه : مجید فانی
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر خواستم شعر بگویم از لیلی محمدی
شعر زیبای یلدا از علی قیصری و دکلمه نگار هادی
شعر بسیار زیبای عکس تو از آنجلا