شعر سپید بهار شاعر آذین جهاندیده (بانوی سپید)
شعر سپید بهار شاعر آذین جهاندیده (بانوی سپید)
آغوش باز کن؛
تا بهار
از گل های پیراهنت
ریخته شود در جان زمین!
زیر پاهای خزان
قدم به قدم شکستیم
چهارفصل را تو معنا کن
از دامنت ،بهار
از چشم هایت ،تابستان
از دست هایت ،پاییز
و از قلبت ، زمستان می بارد
نه دامنت ،پناهم شد
نه چشم هایت ،امید زندگانی ام
نه دستانت ،باعث سرسبزی ام
نه قلبت …
نه
قلبت اجاق یخ بسته ایست
که تا مغز استخوانم را می سوزاند
تا بهارِ بعدی
مشتی خاکستر هم
بجا نمی ماند
سهمت از من
همین نیم مشت است
که …
مشتت را گره کن
عشق را بکوب به پنجره ای که هرگز نبود
به دری که پشت در عمری منتظرت بود
به دیواری که تاب سقف غم ها را نیاورد
به ساعتی که از زمان بیزار است
نگاه کن
زمان در من مرده
سیاه چاله ی کدام کهکشان را
در سینه ام حبس کرده ام
که در خود محو می کند
“من” را و “تو” را
تو حالا هی سیب بچین …!!!
شاعر : آذین جهاندیده (بانوی سپید)
بیشتر بخوانید بشنوید
حس تلخ شاعر شبنم فیض بشی پور خوانش دایی رضا
شعر بهار می آید شاعر یاس کرمانی خوانش نگار هادی
شعر تالاب عشق شاعر خوانش شعر محمد جواد نجف پور
دلنوشته بوی عید نویسنده کاملیا خوانش متن کاترین صادقپور