مجموعه دوم بداهه شاعران سایت عشق زیبا درباره زلزله غرب
مجموعه دوم بداهه شاعران سایت عشق زیبا درباره زلزله غرب
آسمان دلم عجیب ابریست
باران درد باریدن گرفته است
خزان امسال اندوهگین تر است
گویی
دلم همراه زمین لرزید خدایا به فریاددلمان برس
ابان هنوز گیج است از فاجعه
آذرت خواهد سوخت
از داغ
فرزندانت ای ایران
شاعر : مریم فلاحت دوست
*****
هرچند شکسته ای تو با صد غم و آه
آئینه ی بخت تو شده سرد و سیاه
من معتقدم دوباره بر می خیزی
ای چشم و چراغ وطنم کرمانشاه
شاعر : امیر اخوان
تسلیت به هموطنان کرمانشاه
****
بنویسید
خشت،آجر
بنویسید
عشق،آغوش
بنویسید
کرمانشاه
بنویسید
بوسه به وقت وداع زیر این آوارها
شاعر : پریناز ارشد
***
لعنت به خاک
وقتی دهانش را
بیش از حد باز می کند
و جای سَرِ سبز اش
مردم را به کام می کشد…
شاعر : هستی مرادی
***
بداهه ای برای عرض تسلیت و همدردی با مردم کرمانشاه
عشق لرزاند دلم را با شتاب
مهر او شد خانه ام ! اما خراب
لرزه بر جسم و تنم می افکند
دل برد از دور ! نزدیکش سراب
زلزله بر جان چنان آوار شد
که تنم در زیر آوار است خواب
می کنی هم کیش خود را جستجو
آرزوها تک به تک نقشی بر آب
گرمی آغوش از سرما نخفت
دست ‘ نیمه جان شد و لرزان چو تاب
بیستون چون پوست از فرهاد کند
قصه های تلخ و شیرین گشت باب
چشم ها بر آسمان ‘ او دستگیر
او که همچون عشق کرمانشاه ناب
شاعر : اشرف السادات کمانی
****
عمریاست دلم دور و برت میلرزد
از آنچه که آمد به سرت میلرزد
ای خاک همیشه سربلندم، ایران!
میمیرم از اینکه پیکرت میلرزد…
شاعر : مریم مقدم
****
چشمانم را پس زدم
از روی خاکی
که لرزانده بود دلم را
و خاک بود
که تنهایی خاک را می پوشاند
شاعر : مریم پورقلی
**
خانه ی عاشق همیشه روی خط زلزله ست
تا که ویران سازد او را ، بعد آبادش کند
تسلیت کرمانشاه
شاعر : شهناز امیرمجاهدی
***
شد زلزله غرب وطن ویران شد ایدوست
این زلزله در مـوقع آبان شد ایدوست
در قصر شیرین کوچه ها گشته خرابات
مردم درون شهر خود ویلان شد ایدوست
شاعر : علیرضا شیرانی تبریز
***
آه! از زلزله این قلب هراسان شده بود
خانه ها دربدر و شهر بیابان شده بود
خانه از زلزله و هول و ولا ریخت به هم
طفل بی مادر از این حادثه گریان شده بود
قصرشیرین به شب و روز شده کامش تلخ
باز فرهاد در این کوه پریشان شده بود
باز هم خانه فروریخت و صاحبخانه
زیر آوار همین حادثه ویلان شده بود
شاعر : فاطمه بدری
***
نفس تازه می کند
از خون گرم قربانیان خود
دهان گسل واره اش
عفن است
از خونخوارگی
در ضمیر زمین
گاه گاه
خون آشامی حلول می کند
که اندازه ی تشنگی اش
بزرگ است
خیلی بزرگ ….
شاعر : مهناز محمودی
***
ای وای هموطن ! نالان نبینمت
دردت به جان من ، داغان نبینمت
داد از زمانه ی ناکوک و سنگدل
در التهاب بی پایان نبینمت
شاعر : مهناز محمودی
***
احساس من به تو احساس ممتد است
ای پاره ی وطن ، مهر تو بی حد است
می سوزی از درون ، می فهممت عزیز
از شدت غمت حال وطن ، بد است
شاعر : مهناز محمودی
****
بی مهری مهر و
ویرانگی آبان
آذر را سوخت
باز هم آتش
از غمِ شیرین های بی فرهاد
فرهاد های بی شیرین ،
آرام بخواب هموطن ،آرام بخواب
دیگر هیچ ستونی در بیستون
چهار ستون تَنت را نمی لرزاند
شاعر : آذر عاصمی
***
مقصر آبان نبود
این خانه ی مهر بود که
قصر شیرین را بر سرش
ویران کرد وگرنه
فرهاد بی تیشه
سنگ دل نبود
شاعر : آذر عاصمی
****
لعنت بر عقربه ها
که هر گاه چرخیدند
فاجعه ای را آفریدند
که در هیچ دایره ای
جمع نمی شود
تسلیت هم وطن
شاعر : آذر عاصمی
****
گردبادچرخهٔ نفرین
میکشاند زلزله را
به سقف خانه ها
وتکرارغم میلرزانددیوارهارا
شاعر : زهرا نادری «حوری»
***
شعر سپکو
کلید واژه: لرزه
لرزه زمین تمام شد
اما ادامه دارد
برگونه های وطن
لرزیدن اشکها
شاعر : زهرا نادری «حوری»
***
زمین دوباره آرام شد…
من دوباره میخندم
چون زنده ام
و زندگی باید کرد
حتی در آغوش ترک خورده ی
خیابانها…
شاعر : شادیه غ
***
ای صبح غم ، خون گریه کن
اینجا پر از آور شد
شهری پر از دیوانگی مانند”بم”
تکرار شد
دیگر نمیآید صدا از تیشه ی
فرهاد ها
“شیرین” میان خاک و خون
در بسترش تبدار شد
“قصر شیرین”️
شاعر : شادیه غ
****
مینویسم در این شب بیمار
مینویسم از این همه تکرار
خاطراتم شبیه دلتنگی
بر تن شعر من شده آوار
واژه هایم پراز صدای “بم”
شاعر : شادیه غ
***
بداهه بختیاری همراه با معنی فارسی
اِباره جورِ بارون اِز تیا ،خین
اِناله آسمون اِز چرخِ بی دین
وِ جا دُرغون وُرارین مافِه گَهنِه
رسیده روزگارِ تَحلِ شیرین
….. معنی فارسی
مثل باران از چشمها خون میبارد
آسمان از روزگارِ ناسازگار مینالد
به جای حجله برپا کنید مقبره را
که روزگارِ تلخِ شیرین رسیده است
شاعر : مهشید شرافی زاده
****
بداهه بختیاری همراه با معنی فارسی
سرِ شومی اِوی غم جانه تَش زید
هُوار آبی و کرمونشانه تَش زید
تیایِ کِل گرهده ی طلفِ شیری
وُ سینه ی حُشکِ دا، دنیانه تَش زید
… معنی فارسی
سر شبی غم آمد و خانه را آتش زد
آوار شد و کرمانشاه را آتش زد
چشمهای مُرده ی طفلِ شیرخواره
وسینه ی خشکِ مادر،دنیا را به آتش کشید
شاعر : مهشید شرافی زاده
****
بداهه بختیاری همراه با معنی فارسی
گِرهدن دستِ یک بی دین و دیندار
دِرارن مرد و زن از زیرِ آوار
دوتا خشتِ نهادن مسکنِ مهر
خدایا دی بساطِ ظلمه وردار
… معنی فارسی
دستِ هم را دیندار و بی دین گرفته اند
تا مردو زن را از زیرِ آوار دربیاورند
دو عدد خشت را روی هم گذاشتند واسمش را مسکنِ مهر گذاشتند
خدایا زودتر بساط ظلم را جمع کن
شاعر : مهشید شرافی زاده
****
ذهاب تا صراط
و در این بازی نا برابر
کاش…!
به جای نقش ایوان
کمی به فکر بستر بودی
در دفاع پیشگیرانه
از کرانه های باختر
کاش…!
به فکر پل های در کناره بودی
کاش…!
تو هم میدانستی
که صراط از ذهاب میگذرد
شاعر : داوود قاسم زاده
****
بیشتر بخوانید … بشنوید ..!
مرا با خود ببر مادر شاعر نسرین جهاندیده خوانش هلنا
شعر تب باختران شاعر امیر اسکندری خوانش شعر نگار هادی
شعر گهواره مرگ شاعر مسعود مهرابی خوانش شعر مژگان برنده
مجموعه بداهه شاعران سایت عشق زیبا درباره زلزله غرب کشور