عطر عاشقی شاعر سارا نوذری
عطر عاشقی شاعر سارا نوذری
شعر نو
شب شد و از گوشه ی پنجره ی سرد اتاق
با فکر خلوتم زل زدم به مهمانیِ ستاره ها
چه صمیمی و مهربان بودند در کنار هم
ماه برایشان قصه میگفت، قصه ای عاری از درد و غم
در کنار این ستاره های پرنور و قشنگ
چشم من به یکباره به تک ستاره ای افتاد
در خیال خودم از ستاره پرسیدم
تو چرا گرد ماه نیستی و تنهایی؟
نیشخندی زد و به حال غریب
گفت من عاشق ستاره ای دگرم
گر به او برسم ماه من شود شب و روز
تا خودم ماه دارم به قصه ی او چه نیاز!
با خودم گفتم این ستاره کور شده است
به گمانم که عقل او کم شده است
آخِر از نگاه من عشق مبهم بود
باز از خیال آمدم بیرون
با نگاهی پر از غرور و طمانینه
باز از ستاره پرسیدم :
پس چرا معشوقه ات کنارَت نیست؟
قطره اشکی از او چکید و گفت:
چند سال است از او بیخبرم
اما چه کنم نمیرود از نظرم
عاشق که شوی کور و کری هم زیباست
گفتم بخدا که عقل زایل شده است
اندیشه به حکم عشق باطل شده است
پرسیدمش ای ستاره خسته نشدی ؟
چند سال دگر به انتظار خواهی بود؟
خندید و بگفت :تا جهان باقی است
با لحن عجیبی به من داد جواب
این عشق چه بود و چه کرده بود با دل او
در فکر ستاره و نگاهش بودم
غافل ز همه جا و همه کس بودم
اما قطرات کوچک باران را
از لابه لای پنجره می دیدم
باران نبود که بر زمین میبارید
اشک ستاره بود از دوری عشق
این وضع دل ستاره ی زیبا بود
این است مثال قریب ما آدمها
غافل ز همه دور و بری ها هستیم
از دور ز عشق دگری سرمستیم
ای کاش ستاره و من و آدمیان
جور دگری به عشق دل میبستیم
عشق کور و کری دارد و من میدانم
تفسیر دگر دارم و آن میخوانم
عشق داشتن خدا در عمق دل است
عشق ترکیب قشنگی از دل و آب و گل است
عشق بوی خوش نان تازه و ریحان است
عشق آنست که احوال همه خوب کنیم
درد و غم و حسرت ز همه دور کنیم
عشق را بدون واسطه نقل کنیم
عشق پایان خوش دفتر توست
عشق پایان خوش شعر من است
شاعر : سارا نوذری
بیشتر بخوانید
لحظه ی عاشقی شاعر بهناز پالیزبان
رنگ عشق نویسنده پریا تاجیک خوانش فاطیما
موسم رفتن شاعر غلامحسن جعفرزاده پیرموسایی
پاییز نویسنده محدثه حسینی گوینده احسان بصیری
بیوگرافی و شعرهای خارجی