اما چرا شاعر محمد زهری دکلمه علیرضا چولابی
اما چرا شاعر محمد زهری دکلمه علیرضا چولابی
اینجا همان جاست
من هم همانم
اما چرا آواز اندوهی نمی خوانم
پیشانی تبدار را بر شیشه های پنجره دیگر
نمی سایم ..!؟
ابر بهار چشم بیدارم نمی بارد
دیگر نمی مانم به آن مردی که می گریید ؛
می خندید ؛ می افتاد ؛ بر می خاست
اینجا همان جاست
آنجا که بر دیوار آن آویخته تصویر
آئینه اش را روی پوشیده غبار روزگار پیر
از پنجره بیرون ؛ سکوت روشن شبگیر
من هم همانم
آن بیدل رسوای خوش سودای بد رفتار
سوداگر چشم سیاه و گیسوان تار
فرمانگزار سینه ی آشفته ی بیمار
اینجا همان جاست
من هم همانم
اما چرا آواز اندوهی نمی خوانم ..!
شاعر : استاد محمد زهری
دکلمه : علیرضا چولابی
آهنگ و گیتار : استاد امیر قاضی
دانلود دکلمه شعر
دانلود ویدیو دکلمه
دانلود این شعر به صورت کتاب pdf
دکلمه های بیشتر علیرضا چولابی
پاییز شاعر امیر قاضی دکلمه علیرضا چولابی
رفیق شاعر امید صباغ نو دکلمه علیرضا چولابی
مرداب شاعر علی باباچاهی دکلمه علیرضا چولابی
ابهام شاعر دکتر محمدرضا روزبه دکلمه علیرضا چولابی
بیشتر بخوانید
مادر نویسنده داود همراز دکلمه راحله افسری
عشق شاعر مهناز افشاری دکلمه وحید آریا و یاس
پاسخ شاعر فروغ فرخزاد دکلمه سیروس ارسطونژاد
جرس کاروان شاعر شهریار دکلمه محسن محمدی نسب