شعر بسیار زیبای حسرت از علیرضا ضرغامی
حسرت *
پرسه زنان امشب بدون تو
در کوچه ی دلواپسی هایم
رفتی ندیدی نازنین من
بی تو چه بارانی و تنهایم
******
با اشکهایم شست و شو دادم
هر سنگ فرش این خیابان را
تفسیر کردم با دوچشم خود
بغض آیه های اشک و باران را
*****
ای کاش بودی و نمی رفتی
بی تو غریبی خسته در شهرم
بیگانه ام با هر که می بینم
من بی تو حتی با خودم قهرم
*****
از بس کشیدم آه پر حسرت
آیینه ها آبستن دردند
آیینه ها آیینه ها ای کاش
آن روزهای خوب برگردند
*****
علیرضا ضرغامی