شعر حریم عشق از مرتضی شاکری دکلمه آرام اسحاقی (آرامش)
شعر حریم عشق از مرتضی شاکری دکلمه آرام اسحاقی (آرامش)
دل در حریم عشقت عمریست خانه دارد
در این خزان سرکش شور جوانه دارد
با من مگو که شرط سودای تو جنون است
لیلی برای مجنون ، صدها بهانه دارد
بی اذن شانه هایت ، اشکی کجا چکانم
کین قلب نشئه میل افیون شانه دارد
مأوا نمی گزینم جز ملجاء جوارت
در مأمن نگاهت دل آشیانه دارد
بی آب و دام و دانه محصور چشم هاتم
والله این قفس هم شورچمانه دارد
تصویری از غمت را در این غزل کشیدم
بسیار درد خفته ، دل از زمانه دارد
دلدادگی قماریست ، هر چند فائق آیی
محکوم بر عتابی ، غم تازیانه دارد
دل را به باد دادی ، بادی به سر نهادی
این عشق بیکرانه غم بیکرانه دارد
شاعر : مرتضی شاکری
خوانش شعر : آرام اسحاقی (آرامش)