شعر حال دلم از عباس چگینی
سرخی خون را مَثَل زنید به مثال دلم
هزار افسوس به جوانی و به حال دلم
حیران و مبهوتم ،گاهی هم امیدوار
که روزی یار می رسد به وصال دلم
به فال نیک نگرفتم این درد جدایی را
بی حافظ پذیرفتم طالع و فال دلم
تیری رها کردی که تیره ام را سوخت
لعنت به تیری که نشست به خال دلم
این که چرا رفتی فرو برده مرا در فکر
به نیت این برگرد، پاسخ به سوال دلم
فراموشت نمی کنم اما یک قولی بده
اینگونه پامگذاری هرشب به خیال دلم
هرگز به وفانبینی چون دل ساده ی من
واقعا گلی باید به گوشه ی جمال دلم
به قلم زیبای : عباس چگینی ۹۵/۱۱/۲۱ پنج شنبه
@chegini66A