شعر نفرین عاشق از علی جوکار دکلمه لیلی آزاد
نفرین عاشق
من اینجا در سکون و سیاهی
شب بی ستاره افتاده ام
چرا یادی از دل شکسته ام نمی کنی؟
سقوط از پرتگاه عشقت,لبریز گناه تو بود
گناهم دل بستن به دل سیاه توبود
بحر تو از همه ی معشوقان جهان گذشتم
تو قلب عاشق مرا ندیدی و من درخود درگذشتم
بحردیگران مرا همچون
گل لاله شکستی
نفهمیدی من چگونه بی نگاه تو
پژمردم
یادت هست از عشق گفتی و
من شدم شمع وسوختم
قلبت ,قلبم را داغدارکرد
درونم را مشکی پوش و سوگوار کرد
از خدای عاشق پرور خواهم نصیبت کند یک بی وفا
نبخشایدبه تو کسی را مثل من بی ریا
و کسی که دارد چو من دلی ابی دریا
کسی که باشد به دور از هوس وگناه
بسوزی تا قیامت از دردخیانت
شبیه کسی که از دست داده عزیزش را بامحنت
بریزی اشک همچو ابر شورشی بهاری
چشمانت همیشه خونین وسرخ باشد از دردسوگواری
گیسوانت سپیدشود و برباد رود رشته رشته,تارتار
بسان کسی که به تاراج رفته با قوم تاتار
شکوه کنی خود را به خاک هجران بکوبی زار زار
تا بدانی عاشق چه کشیده درپشت پنجره ی انتظار
مویه کنی وهمیشه افسرده باشی و غمگین
همچو بیدبادوبرف خورده بیندازی سرت را پایین
از کوچه ی خاطرات بگذری و بانگاه ترحم آمیزدیگران باشی شرمگین
از این داغی که بی وفایی بر دلت بخشیده ننگین
پی ببری که این عاقبت خیانت ست
فراموشی عشق عاشق با محنت ست
سرانجام دانی که خدا ازخیانت سخت ناراحت ست
قلب عاشق ومعشوقی که افریده سرشار رحمت ست…
به قلم زیبای : علی جوکار
دکلمه : لیلی آزاد
.
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر هرم لبهایت از اردشیر هادوی دکلمه فاطیما
غزل آتش عشق از آنجلا راد
حرف باید زد شعر و دکلمه از مهناز توماج (آوات)