شعر چهار پاره از شهناز امیرمجاهدی دکلمه محمد حسین سکوت و میترا قلعه پور
-سر نخ عشق تویی یک گره کور بزن
بین آغوش من و بستر بی فردایت
سرنوشت منِ دیوانه گره خورده عجیب
با نگاه تو و آغوش پر از رویایت
– سرنخ عشق تویی من گره کور توام
گره عشق مرا باز کن ازاد شوم
پیله کن بر تن من تا که بگردم دورت
دوست دارم که درین غائله بر باد شوم
-دست من نیست که عاشق شده ام میفهمی
رد شدی از من و یکباره دلم ویران شد
غرق گشتم ته دریای جنون چشمت
اتفاقی که نیفتاد فقط طوفان شد
-رد شدم از تو و ماندم دو قدم آن سو تر
دست من هم که نبود عاشق و شیدا شده ام
حال من بهتر از احوال تو و چشمت نیست
بی گمان ببشتر از چشم تو رسوا شده ام
-می دویدم به چه سرعت همه جا با دل خوش
پای عشق تو که آمد به میان لنگ شدم
لحظه ها از کف من رفت و از آن روز به بعد
بین احساس خود و عشق تو در جنگ شدم
-آه برخیز بیا نعره نزن بغص نکن
زیر باران خدا داد بزن اشک بریز
می شوم چتر برای دل بارانی تو
تا شوی از من و از چتر وجودم لبریز
به قلم زیبای : شهناز امیرمجاهدی
دکلمه : محمد حسین سکوت و میترا قلعه پور