داستان زندگی من و تو از بهزاد حیدری دکلمه عذرا توپچی زادگان
داستان زندگی من و تو
چون خطهای ریل قطار
پیش میرویم
به موازات هم
و در راه رسیدنمان
هر لحظه
خطی در تقاطع
مانع ای سرد
اما دلیلی برای با هم بودنمان
حسرت
هر چند برایمان رسیدنی نیست
اما بگذار بدانند
تمام بارهای عالم
که بر سرمان سوت کشان
میگذرند
تا ته خط با همیم
شانه به شانه
در این داستان
ریز علی در گمنامی خواهد مرد
و قطاری به هراس نخواهد افتاد
اینبار پیوند ما
به نرمی هیچ آهنی نیست
ناگسستنی است
از جنس عشق
به قلم زیبای : بهزاد حیدری
دکلمه :عذرا توپچی زادگان
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
وقتی در این زمانه ندارند باورم از یزدان غلامی
دلنوشته نازنین از محمد عبادی (سالک) دکلمه مدرس زاده
شعر زمان را نگه میدارم از نیما پارسا ( صبا )